همرنگ آب

جماعت را کنار بگذار و به رنگ آب زندگی کن؛ زلال، پویا و بی آلایش

همرنگ آب

جماعت را کنار بگذار و به رنگ آب زندگی کن؛ زلال، پویا و بی آلایش

۹ مطلب با موضوع «که هست|بود َم» ثبت شده است

آرامش

.

هرچند بعد از تقدیر الهی، این «خود افراد» هستند که با افکارشون مسیر زندگیشون رو می سازند؛ اما باور دارم نقش «دیگران» هم بی تاثیر نیست یا شاید باید گفت کم تاثیر گذار نیست. یک حرف، یک نگاه، یک اشاره ناچیز چنان مسیر زندگی آدم را 180درجه می چرخاند که گویی دوندگی هایی که تا آن لحظه داشتی همه از سر هیچ بوده؛

و من در این برهه،

تشنه یک حرف، یک نگاه یا یک اشاره ناچیزم...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۳ ، ۰۰:۳۸
Hamrange .Ab

تولد 92

.

هر روز آغازی دوباره است، یا لااقل باید چنین باشد، که اگر نباشد سایش از پس سایش انسان را نابود می‌کند. از این میان، روز تولد را می‌توان نقطه عطف بزرگی در جبران گذشته و استفاده از فرصت‌های پیش رو دانست؛ آن زمان است که به معنای واقعی، زندگی کرده‌ای.

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۲ ، ۲۱:۲۱
Hamrange .Ab

کنکور

ای کاش سازمان سنجش برای اون دسته از آدمایی که هزینه ثبت نام رو پرداخت می‌کنند ولی شرکت نمی‌کنند هم در فرم ثبت نامی سال های آینده شرایطی رو در نظر می‌گرفت!

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۲ ، ۲۱:۲۶
Hamrange .Ab

کپک

.

با نیت کار کن. مثلا در حمام خودت را به این نیت بشوی که داری نفست را از صفات رذیله و از هوی و هوس و آرزوهای دور و دراز می‌شویی. سرت را به این نیت اصلاح کن که داری گناهان و خیالات باطل را از وجودت قیچی می‌کنی. سرت را به نیت شانه کردن سر یک یتیم شانه کن. خانه را که جارو می‌زنی و لباس‌ها را که می‌شویی، به نیت بیرون ریختن دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) از زندگی و وجودت انجام بده. چند وقت که با نیت کار کردی، آن وقت ببین که نور همه فضای زندگی‏ات را پر می‏کند و راه سیرت باز می‏شود. «حاج اسماعیل دولابی»

هر فردی تا یک برهه زمانی، پیش از آنکه بخواهد دوره‌های آکادمیک خاصی را بگذراند، مسئول نقشه‌کشی، معماری، بنایی، فضاسازی، طراحی داخلی و خارجی ساختمان زندگی خودش است و اوست که با حق انتخابی که دارد طرح و رنگ زندگی‌اش را از جز گرفته تا کل رقم می‌زند. باید به خوبی مباحث مدیریت زمان و مکان را بشناسد، اینکه اسکلت فلزی استفاده کند یا چوبی، فونداسیون حجیم باشد یا کم وزن، سقف سازه‌اش شیب‌دار باشد یا ساده، چگونگی تعداد پنجره‌ها و شکل آنها، دکوراسیون فضای داخلی، نمای فضای خارجی و غیره؛ همه و همه را خودش با دست خودش قرار می‌دهد و باید حواسش به خشت اول و کجی دیوار در ثریا هم باشد. بخش هیجان انگیز و قابل تاملش اینجاست که می‌توان برای هر دوره زندگی یک سازه مخصوص داشت و یا آنکه همه را تفکیک شده بر روی هم سوار کرد و در نهایت یک برج بلند تحویل گرفت.

 

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۲ ، ۰۰:۵۴
Hamrange .Ab

زندگی

ما، به عنوان آدمیزاد، چیزی نیستیم مگر آنچه می‌دانیم؛ و آنچه می‌دانیم چیزی نیست مگر آنچه به ذهن سپرده‌ایم. هستی ما بدون محفوظات‌مان، بدون حافظه‌مان، معنی‌ای ندارد. هویت، شناخت، دانش، مهارت و خاطرات ما، همه و همه، بخشی از محفوظات ما است.

بعضی روزها، دوران‌ها و یا سنت‌ها آنقدر شیرین و دلچسب‌اند که آدم از ترس از دست دادنشان، دلش نمی‌خواهد برای یک لحظه هم چشمانش را ببندد چه رسد به آنکه بخوابد. برخی اوقات استرس هم چاشنی پر حرارت این روزها، دوران و یا سنت‌ها است. در این لحظه دلم می‌خواهد همچون«مجید دلبندم»؛ شخصیت کارتونی دوران نوجوانی‌ام؛ دستانی به بلندای چند متر داشته باشم تا بتوانم تمام این خوشی‌ها و شیرینی‌ها را چنان در آغوش بگیرم که پیوند کوالانسی بین‌مان برقرار شود تا آخر عمر.

.

پ.ن: امروز یکی از بهترین روزهایی بود که برای هر خواهری پیش می‌آید.

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۲ ، ۲۳:۴۴
Hamrange .Ab

حادثه

.

تنظیمات اولیه حوادث و تلخی‌های موجود در لایه به لایه زندگی هر فردی، بر روی بی صدا تنظیم شده است. ماهیت آنها به گونه‌ای است که تنها چند هزارم ثانیه پیش از وقوع با سروصدای زیاد از پیله خود بیرون می‌آیند. اما گاهی، درست زمانی که حواست به لایه درونی زندگی‌ات است، سروصدای حوادث دیگران، که به انگار نسبت به قبل کفش پاشنه بلند به پا کرده‌اند، تو را به یک آن متوجه صدای قدم‌های حوادث در اطرافت می‌کند. تازه متوجه می‌شوی پیشگری صددرصد بهتر از درمان است و حادثه هم هیچ‌گاه خبر نمی‌کند.

.

پ.ن: هیچ وقت حوادث رانندگی را اینقدر از نزدیک، آن هم از طرف نزدیکترین فامیل لمس نکرده بودم.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۴۰
Hamrange .Ab

rishter.ir

.

هیچ وقت مثل الان از دیدن پیام فوق دلم نگرفته بود. مقصر هیچ وقت مهم نیست. شاید که نه، قطعا راه حل‌های انتخابی حرف اول را می‌زند.

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۲ ، ۱۹:۴۱
Hamrange .Ab

ریسک

.

وقتی قدم بلندی بر می‌داری؛ مهم بلندای قدم اول نیست، اشتباه نکن! این قدم دوم است که سنگینی احتمال ضرر و زیان را به جان خریده است. که البته این بدان معنا نیست که در زندگی قدم بلند برنداری. تا می‌توانی از فرصت‌ها استفاده کن و قدم‌های بلند بردار. تکرار این قدم‌های بلند قدم دوم تو را مستحکم‌تر می‌کند تا جایی که می‌توانی قدمی بلندتر از قبل برداری.

تا می‌توانی روحیه خطرپذیری-ات را بالا ببر، بالا و بالاتر. نهایتش چه می‌شود؟ به احتمال از دو حالت خارج نیست؛ یا موفق می‌شوی و یا به تجربیاتت اضافه می‌شود، البته به یقین حالت سومی هم وجود دارد و آن اینکه در خنثی‌ترین حالت ممکن به سر می‌بری؛ نه ضرر، نه سود! البته حواست باشد، اگر قرار باشد دلهره و اضطراب قدم اول، قدم دوم تو را سست کند پس چه بهتر که سنجیده قدم برداری حتی اگر نتیجه‌اش خیلی شیرین هم نباشد. در خوشبینانه‌ترین حالت، حسرت روزهای رفته را نخواهی خورد.

تا جوان هستی قدم‌های بلند خطرپذیر سنجیده بردار! به میانسالی که رسیدی تازه حسرت روزهای رفته، دلت را سنگین می‌کند و دل که سنگین شد، از حرکت سریع و پرانرژی باز می‌مانی...

.

.

پ.ن: جون به جونم کنند عاشق risk کردنم. همین الان تصمیم گرفتم طلسم یک قدم بلند را بشکنم که از سه حالت گفته شده خارج نیست. بسم اله...

پ.ن2: قدم بردار، قدم برندار، قدم بردار، قدم برندار، قدم بردار، قدم برندار... یک قدم دیگه هم دلم میخواد بردارم اما عواقب آشنایی داره که «قدم برندار» رو مشدٌد میکنه.

پ.ن3: با همه این تفاسیر، دوست دارم زندگی رو چون خدایی دارم که باهیچٌی عوضش نمیکنم. میخواد التقاط باشه یا نباشه.

.

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۲ ، ۲۲:۲۷
Hamrange .Ab

.

اینکه مریض باشی، دلت نخواهد، هزینه‌ها بالا باشد، مدیر یا کارفرما اجازه چند ساعت مرخصی را نداده باشد و یا هر دلیل دیگر، آنقدر دردناک و خفه‌کننده نیست، تا اینکه تنها به دلیل تفاوت فرهنگ و عقاید سختت باشد در یک محیط به ظاهر علمی حضور پیدا کنی و همین باعث شود قید آن را بزنی. 

به شدت دلم می‌خواهد در یک کنفرانس ملی که در حوزه مورد علاقه‌ام هست شرکت کنم. کنفرانسی که شرکت در آن مساوی با بستن چمدان شغلی آینده است. مدرکی که در این کنفرانس ارائه می‌شود به اندازه دوسال درس خواندن ارزش دارد اما؛ با اینکه همه شرایط جور است، تنها و تنها بخاطر جو حاکم بر آنجا سختم می‌آید شرکت کنم و این یعنی ظلم.

یا این ظلم را به جان خریده و شرکت می‌کنم و یا آنکه چشم امیدم را به آینده می‌دوزم.

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۲ ، ۲۲:۵۴
Hamrange .Ab